تیتر یک شماره 528
دافعه خطبهها بیشتر از جاذبه آنهاست
دستوری بودن خطبهها به این پایگاه مهم اجتماعی سیاسی اسلام ضربه زده است
اگر بناست حصر ادامه پیدا کند قوه قضائیه باید نظر دهد و پرونده دو طرف ماجرا بهطور همزمان رسیدگی شود.علی مطهری با سایت خبرآنلاین مصاحبه نموده که نظر خوانندگان آیینه یزد را به بخشهایی از پاسخ نائب رئیس اول مجلس شورای اسلامی جلب مینماید: به طور کلی توزیع تریبونهای حکومتی ما درست نیست. نگاهشان به شکلی است که اگر کسی در جایی انتقادی به نظام کرده باشد، باید در لیست سیاه قرار بگیرد و فقط کسانی باید از تریبونهای عمومی حرف بزنند که هیچ انتقادی نداشته و صرفا از نظام تعریف و تمجید کرده باشند. انتقاد از دولتها بحث دیگری است. اگر دولت همراستای خودشان باشد، شاید انتقاد از دولت را هم نپذیرند ولی اگر دولت نقطه مقابلشان باشد، قضیه فرق میکند. به نظرم اصل این نگاه غلط است و باید عوض شود چه در تریبونهای نمازجمعه و چه در صداوسیما. امام جمعهها باید نظرات خودشان را بدهند، البته طبعا مصالح نظام را هم باید رعایت کنند. اگر سخنان امام جمعه حالت طبیعی داشته باشد و امام جمعه نظرات خودش و مردم را بگوید، خیلی مؤثرتر است تا اینکه مردم احساس کنند دستوری از بالا میآید و ائمه جمعه حرفهای کلیشهای شبیه به هم میزنند. در حال حاضر روشن است که همه از یک مرکز دستور میگیرند که این هفته باید علیه فلان شخص صحبت شود یا راجع به فلان موضوع. این امر استقلال ائمه جمعه را از بین میبرد. البته ائمه جمعهای هم داریم که حرفهای خودشان را میزنند و مستقل هستند ولی تعدادشان کم است. شخصیت ائمه جمعه و صحبتهایی که بیان میشود باید به شکلی باشد که اقشار مختلف مردم مایل به شرکت در این مجامع باشند نه اینکه فقط یک قشر خاصی شرکت کنند و بقیه خیلی تمایلی به شرکت نداشته باشند. هیچ اشکالی ندارد که در نمازجمعه انتقادی هم به دستگاههای زیرمجموعه رهبری شود. در این صورت مردم یک حالت طبیعی احساس میکنند. باید از حالت مصنوعی خارج شویم. در صورت ادامه این روند اعتماد مردم کم میشود. چون احساس میکنند که حرف دلشان گفته نمیشود و طبیعی است که کمکم فاصله بین مردم و نظام ایجاد میشود.
در مجموع سطح خطبهها پایین آمده و مسائل فکری و اعتقادی و نیازهای روز جامعه کمتر مطرح میشود. دافعه خطبهها بیشتر از جاذبه آنهاست و اصولاً دستوری بودن خطبهها به این پایگاه مهم اجتماعی سیاسی اسلام ضربه زده است. باید از علمای بزرگ و مستقلی که زینتی برای این منصب هستند استفاده شود نه کسانی که این منصب زینتی برای آنهاست. اصولگرایان باید جلساتی بگذارند و بگویند که اصلا برداشتشان از ولایت فقیه چیست؟ آیا میشود در جایی که نظر مخالف با ولی فقیه داریم، نظر خودمان را اعلام کنیم یا نه؟ خود رهبری میگوید هرکسی نظر مخالف دارد میتواند اعلام کند. ولی اینها کاسههای داغتر از آش هستند و هیچوقت این کار را نمیکنند. در مسائل قضایی و حقوق اجتماعی افراد جامعه هم همینطور است. اگر احساس کنند که تبعیضی وجود دارد، مثلا در مورد برخورد متفاوت با آقایان خاتمی و احمدینژاد، نمیتوانند این را بپذیرند. این موضوع به عملکرد قوه قضائیه برمیگردد. اگر قضات به دنبال این بروند که حق این آدم چیست و حکم واقعی و عادلانه صادر کنند، مردم به آنان اعتماد بیشتری مییابند. نه اینکه نگاه کنند که نظر مقامات عالی در مورد فلانی چیست و همان را اجرا کنند. این روش منشأ تبعیض میشود. شورای عالی امنیت ملی کارش این نیست که برای افراد مجازات تعیین کند و بگوید که کسی باید حصر خانگی شود. البته در یک شرایط اضطراری در حالی که جامعه در حال آشوب است، در کشورهای دیگر هم این اتفاق میافتد و ممکن است که رهبران را برای یک مدتی محدود کنند که از اطرافیانشان دور باشند تا این شورش را کنترل کنند ولی وقتی کنترل شد دیگر شورای عالی امنیت ملی وظیفهای ندارد و بقیه کار با قوه قضائیه است. اگر بناست حصر ادامه پیدا کند، قوه قضائیه باید نظر دهد و اگر باید مجازات سنگینتری هم باشد قوه قضائیه باید تصمیم بگیرد. تصمیمش هم باید بعد از طی روال قانونی اعم از تفهیم اتهام و صدور کیفر خواست و برگزاری دادگاه صالح علنی با حضور وکیل آنها و استماع دفاعیات آنها باشد. همچنین متهم حق درخواست تجدیدنظر داشته باشد و خلاصه باید مراحل قانونی خود را طی کند. علاوه بر این باید پرونده دو طرف ماجرا به طور همزمان رسیدگی شود. در این صورت جامعه نتیجه چنین دادگاهی را میپذیرد ولی اگر بدون طی این مسیر، بگوییم که اینها خائن بودهاند پس بنابراین باید از حقوق اجتماعیشان محروم شده و در حصر باشند و هر وقت دوست داشتیم بیرونشان میآوریم، اصلا قابل قبول نیست. یعنی در هیچ جای دنیا چنین چیزی قابل قبول نیست. قانون اساسی خوبی داریم ولی دائما آن را دور میزنیم. در واقع همه حرفهای خوب را در قانون اساسی آوردهایم ولی نهادهایی مثل شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، دادگاه ویژه روحانیت و... درست کردهایم تا قانون اساسی و مجلس را دور بزنیم و کارهایی را که دوست داریم انجام دهیم. این قابل قبول نیست و باید درست شود. البته شورای عالی امنیت ملی در قانون اساسی وجود دارد ولی مسائل غیرمربوط را به آن ارجاع میدهیم. اینها اشکالاتی است که در نظام ما وجود دارد و دستگاهها کار خودشان را درست انجام نمیدهند و در وظایف یکدیگر دخالت میکنند. وقتی میخواهند یکی از نزدیکان آقای احمدینژاد را بازداشت کنند، به دنبال ایجاد تعادل میروند و همزمان فرد دیگری از طرف مقابل را هم بازداشت میکنند! برای همین، مردم احساس میکنند که این کارها خیلی واقعی نیست و نوعی بده بستان است، نه اجرای حق و عدالت. مدیران خودمان را نباید حذف کنیم. اگر کسی دو، سه تا نقطه منفی هم دارد یک طوری نباشد که او را تحقیر کنیم و اساساً از گردونه نظام خارج کنیم. بالاخره نقاط مثبت افراد را هم باید در نظر بگیریم و آنجایی که باید، از او تقدیر کنیم و حالت گروه گرایی و تعصب جناحی در کار نباشد. آقای رئیسی را هم برای ریاست جمهوری چندان مناسب نمیدیدم. ضمن اینکه نظر من به تبع نظر شهید مطهری این است که روحانیون تا آنجا که ممکن است پستهای اجرایی دولتی را اشغال نکنند مگر اضطراراً، یعنی در جایی که شخص غیر روحانی صالح برای آن وجود نداشته باشد. حضور انتخاباتی آقای حسن روحانی تقریبا چنین شرایطی داشت. یعنی در سال 92 یا 96 کشور در شرایطی بود که مساوی یا بهتر از ایشان کسی نبود. ولی به طور کلی اگر رئیس جمهور غیرروحانی باشد، بهتر است تا روحانیون بیشتر به کار اصلی خودشان بپردازند. آقای رئیسی همین کاری که الان انجام میدهد کار بزرگی است و مطابق اطلاعات من در کارش موفق بوده است. اصولگرایان اگر دولتی در راستای گرایش آنها باشد، از او انتقاد نمیکنند و کارهایش را توجیه میکنند ولی اگر در نقطه مقابلشان باشد، با بدترین روشها به او حمله میکنند و از هر وسیلهای برای رسیدن به هدفشان استفاده میکنند. ضمن اینکه در مورد دستگاههای نهادهای زیرمجموعه رهبری به هیچ وجه انتقاد نمیکنند و اصلا این را جایز نمیدانند. یعنی فکر میکنند که اگر یک انتقادی از دستگاههای زیرمجموعه ایشان داشته باشند، یا حتی از خود ایشان، خلاف اصل ولایت فقیه است. در صورتی که این طور نیست و هرجا انتقادی دیدیم و نظر مخالفی داشتیم باید بتوانیم بیان کنیم، همان طور که مقام رهبری بر آزاد بودن اظهارنظر مخالف نظر ایشان تأکید کردهاند. همین حالت دُگم بودن و بسته بودن اینها نسبت به اصل ولایت فقیه و زیرمجموعه ولی فقیه باعث شده که گروه زیادی از مردم از اینها گریزان باشند. یعنی احساس میکنند که اینها یک آدمهای کلیشهای هستند که از یک طرف فقط باید از یک بخشی از نظام تعریف و تمجید کنند و از طرف دیگر اگر دولتی همراستای آنها نبود با بدترین روشها به او حمله کنند. تغییر نظام ریاستی به پارلمانی را به صلاح نمیدانم و در واقع موجب کاهش نقش مردم در سرنوشتشان خواهد شد. با توجه به نظارت استصوابی شورای نگهبان، مجلس را به گونهای میچینند که از قبل رئیسجمهور هم مشخص باشد. در واقع سرنوشت کشور به دست آقای جنتی میافتد. منبع: خبرآنلاین، 30/7/96